چه کسی مانع ویرانی خواهد شد؟ به قلم مریم دولتیاری
پارت چهارده :
حرفی نزد و همانطور که دستهایش را داخل جیب شلوارش گذاشته بود به سمت عقب برگشت. داریوش از روی صندلی برخاست و قدم به قدم نزدیکش شد، تا جایی که مقابلش رسید و توقف کرد. او نیز دستهایش را داخل جیب شلوارش گذاشت. با حالتی متکبرانه سینه سپر کرد و چشمان سبزش را به او دوخت. بر روی پیشانیاش چند جای زخم کهنه بود که تا روی ابرویش کشیده شده و آن را کج کرده بود. تمام سعیاش را میکرد با این آثار ضر
اسرا
00شمشیرچیه میخوادتمام عصبانیت اززندگی روسرداریوش یزنه🙏